عادل فردوسيپور در مصاحبهاي با سروش صحت ميگويد دلم براي برنامه نود تنگ شده است؛ و در برابر اين سوال که چرا از ايران نميروي هم ميگويد دوست دارم در ايران کار کنم. همين دو جمله براي جلب توجه به يک نکته بسيار مهم کافي است. زندگي بيرون از سيطره فراگير قدرت حکومتي ضروري است […]
عادل فردوسيپور در مصاحبهاي با سروش صحت ميگويد دلم براي برنامه نود تنگ شده است؛ و در برابر اين سوال که چرا از ايران نميروي هم ميگويد دوست دارم در ايران کار کنم. همين دو جمله براي جلب توجه به يک نکته بسيار مهم کافي است. زندگي بيرون از سيطره فراگير قدرت حکومتي ضروري است تا اينکه آدميان بتوانند علائق و منافعشان را دنبال کنند. دهها ميليون انسان به «برنامه نود»ي که عادل فردوسيپور تهيهکننده و مجرياش باشد علاقه دارند؛ و عادل هم علاقه دارد کارش در ايران باشد و برنامه نود بسازد. او مهمترين بخش عمرش را روي همين کار سرمايهگذاري کرده و نميخواهد يا نميتواند سراغ کار ديگري برود. عادل اگر هم سراغ کار ديگري برود، براي جامعه بهينه نيست، چرا بايد کاري را که به بهترين وجه انجام ميدهد و دهها ميليون نفر ميپسندند، رها کند و به کار ديگري بپردازد؟ اگر صداوسيما خصوصي بود، يا رسانه تصويري خصوصي در کنار صداوسيما وجود داشت، مديران آن رسانه براي تصميمگيري درباره ادامه کار عادل و برنامهاش، کارآمدي او يعني توانايي در جلب رضايت بيننده را لحاظ ميکردند. عادل هم براي تداوم کاري که دوست دارد، به ارائه بهترين عملکرد براي حفظ کارش فکر ميکرد. وضع حالا به کلي متفاوت است.ژمديران صداوسيما احتمالا به تنها چيزي که فکر نميکنند، جلب رضايت بيننده و مردم است. آنها درآمد و معاششان به بودجه عمومي وصل است، و فرمانبردار سلائق و علائقي هستند که در برابر مردم پاسخگويي ندارد. اين وضع سبب ميشود نه عادل بتواند علائق و منافعش را دنبال کند و نه مردم بتوانند از فايده بهترين عملکرد عادل فردوسيپور بهرهمند شود. اين وضعيت غيربهينه اجتماعي- اقتصادي با غيرانحصاري شدن رسانه يا امکانناپذير شدن مديريت انحصارگرا بر رسانه امکانپذير است. اگر چنين نشود، تا ابد ممکن است برنامههاي کارآمد و آدمهاي بهدردبخور مثل عادل فردوسيپور قرباني شوند؛ و برنامههاي بيکيفيت و آدمهاي بهدردنخور ادامه يابند. انحصار بدون رقابت و قدرت نامتوازن شهروندان در مقابل صاحبان قدرت سياسي، به همين سادگي جامعه را ناراضي، ناکارآمد، فقير، افسرده و دلزده ميکند. عادل فردوسيپور يک نماد از وضعيت اقتصاد، سياست، فرهنگ و جامعهاي است که با انحصار، چيزباختگي توليد ميکند. همگان، حتي طبقه متوسط و بالاتر، که عادل فردوسيپور هم احتمالا به آن قشر تعلق دارد، چيزباخته ميشود. اين قشر، محتاج نان يا فقير نيست، اما باز هم ناراضي است، چيزي را باخته است، علائق و منافعش را ميبازد. انحصارها مولد اين چيزباختگي و نارضايتي هستند.
- نویسنده : محمد فاضلی
- منبع خبر : آرمان ملي
Monday, 30 December , 2024