چگونه میتوانم از مردم «جوانرود»، «سنندج»، «مهاباد»، «زاهدان»، «خاش» انتظار داشته باشیم یا «سراوان» انتظار داشته باشد که باور کنند که انقلاب۵۷ برای تحقق حقوق اقلیتها بود؟ چگونه میتوانم بهدانشجویان دانشگاههای تهران، تبریز، شریف، مشهد، علامه، الزهرا و علوموتحقیقات نگریست و به آنها بگویم که با رژیم شاه برای آزادی بیان بود؟ سیاسی در صدر مطالب سال۵۷ بود؟ چگونه میتوانم بهزنان بگویم که «حجاب اجباری» هیچ جایی در درخواستهای انقلاب سال۵۷ ندارد؟ چگونه میتوان نیمی از جمعیت ایران را که زیر خط فقر زندگی میکنند، باور کنند که عدالت، ازجمله آرمانهای انقلاب اسلامی بود؟ چگونه ممکن است به وکلایی که برای دفاع از معترضین یا زندانیان سیاسی آزاد شده باشد، گفت که قوه قضائیه مستقل، یکی از آرمانهای انقلاب اسلامی بود؟ و چگونه میتوانم به میلیونها ایرانی، که بجز بغض و کینه و نفرت، احساس دیگری به انقلاب اسلامی داشته باشم، گفت که نه «آمریکاستیزی»، نه «غربستیزی»، نه «نابودی اسرائیل»، نه «صدور انقلاب»، نه «در افتادن». با نظام سلطه و تبدیل ایران به قدرت نظامی اول منطقه» و نه بسیاری از باورهایی که نظام اسلامی کمر به آنها بسته، اصولاً در جایی در مطالب انقلاب سال۵۷ نداشتند؟
چگونه می توانم از نسل های بعد از انقلاب انتظار باور داشته باشیم که در راهپیمایی های تاریخی تاسوعا و اربعین در دوران انقلاب، آخرین تصوری که در مخیل میلیون ها زن و مرد معترضی که طول خیابان آزادی از میدان انقلاب تا میدان آزادی را پر کرده بودند، از بیدین و. مذهبی گرفته تا فقیر و غنی، تحصیلکرده و عامی، شمال شهر و جنوب شهرنشین، تا کارگر و کارمند، تا طلبه، دانشجو، بازاری، تا زنان خانهدار، میگذشت، آن بدنبال نظام «ولایت مطلقه فقیه» و حاکمیت روحانیون بر کشور بودند؟ آنچنان شکافی میان عملکرد جمهوری اسلامی و آرمانهای انقلاب سال۵۷ پیدا شد، آنچنان مصیبت و بلایی در این ۴۳ سال بر روی آرمانهای انقلاب اسلامی رفتهاند، که بجز بغض و نفرت از یکسو، و پناه بردن به آرامبخشهای «تئوریهای توطئه»، حاضر هستند. کلام دیگری پیرامون آن حتی بشنوند.
- نویسنده : صادق زیبا کلام
Sunday, 8 December , 2024