او را نسلِ اكنون، به ترجمهها و تألیفهای سه دهه اخیرش میشناسند؛ اما او نه همین است؛ كه او از دهه چهل كه به ایران آمد، به چهره یک مصلحتجوی -مصلحِ- برنامهریز، طراح، و مدیر فرهنگی آمد؛ با آرمانهای روشنگری و پیشبردِ یك جامعه درگیر با مدرنیته. گرچه رهاوردش از سفر تحصیلاتی فرنگ، ترجمه رسالهاش بود -هرچند بازمانده به زبان عربی- و نه عربی لزوما، و نه شرقی لزوما؛ كه در فضای ادبی آن دوران محلی از اعراب نداشت و كمتر توجه میشد كه رمانسرایی جهان لاتینی، با آشنایی سروانتس با هزارویك شب، وجهی مییابد.
اما، ستاری نه این رساله بود، كه یك اندیشه بود برای رشد و تحولِ تمدن شهری و تحولِ تمدن شهری در ایران. و اگر تن داده بود كه در وزارت فرهنگ و هنر، مشاور باشد، از آن بود كه طرح بدهد برای فرهنگیكردن جامعه شهری. و از نخستین طرحهایش، كاخ جوانان بود. كه این تركیبِ عنوان و اسم، خود، نمادپردازی اعتبار جوانان مملكت میتوانست بود، و راهگشای توجه و ضرورت حضور فرهنگی جوانان و كودكان، كه هنوز بهتقریب سرگرم بودند با داستانكهای خاله سوسكه و كارتونهای فرار و گریز والتدیسنی. كاخ جوانان با برنامههای آموزشی آزاد فرهنگی-هنری برای جوانان سامان یافت كه نقش مؤثری از برای اوقات فراغت جوانان محلات داشت؛ گرچه به آن راه نرفت كه او میخواست. اما میشود گفت گرچه با راهاندازی كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان از رونق و استقلال باشكوه اهالی درآمد، با این حركت طرح راهاندازی كانون به اندیشه آمد، و بعدتر فرهنگسراها، كه اولین آن فرهنگسرای نیاوران بود.
و در سالهای پنجاه، راهاندازی یك نشریه فرهنگی، به همراهی لاله تقیان، كه كتابچههای ادواری علمی-تحقیقاتی جدی در حد نشرهای كتابچهای گالیمار بود.
و این، همه نبود. كه مشاورههای فرهنگی او، راهگشای چندی تجربهها و خلاقیتها بود، ازجمله میتوانم گفت كه سریال دایی جان ناپلئون، به پیشنهاد و سفارش ستاری به تلویزیون ملی بود، و نیز تعیین و پیشنهاد سازندهاش؛ و پشتیبانی از سمك عیار و پیگیریاش در خوانش فیلمنامهها. كه هریك از این پیشنهادات، راهگشای یك جریان بود. و این، یعنی مدیریت فرهنگی.
و نه كم است این. و چه بیشتر كه من نمیدانم و ستاری با بذل نظر، از آنها نمیگفت و اعتنایی نداشت. اما این را در اواخر عمری به تكرار میگفت و در نهایت تنها همین به یادش مانده بود كه چه كردند با او. چه توهینی و چه تحقیری از چه كسانی در حد بازجویی. و قطع همه حقوق.
اما اندیشه جوی باریكی است كه سنگلاخ را دور میزند و به راه خود میرود. با فرصتی كه پیش آمد، بیهیچ دلزدگی، نشریه نمایش را باز با همراهی لاله تقیان، -كه چه یار و همراه صبوری بود با بیطاقتیهایش- به راه انداخت، كه باید گفت تئاتر از پار درآمده را، این نشریه به امید آورده. تا منتظری بود، این نشریه بود و كار خود را كرد. و لبخندها و خندههای از دست روندهاش به نقد و تیزبینی، همچنان بود. و بگویم كه علیرغم نفیها و فشارها و تنگیها، چه خوشا كه از كار سازمانی فراغتی شد تا از فراسوی هر دلزدگی، به جد به كار پیگیر تألیف و ترجمه و تحقیق بپردازد؛ در سه دهه چنان بارآور، كه هنوز لذت اندیشگانی معرفی و ترجمه چهرههایی چون برسون، آرتو، باشلار، در ذهنهای جوینده هست، چنانكه ستاری را بیشتر به این دوره میشناسند؛ اما مجموعه آثارش در باب اسطوره و فرهنگ و این دوره كوشای او را یك نقشه راه مدیریت فرهنگی برشمرد؛ كه او مترجم و مؤلف متخصص حرفهای نبود؛ بل این قلمزنیها، به ضرورتِ برنامهریزی فرهنگی بود. او ضرورت مدیریت فرهنگی را برای جامعه ایرانی میدید، و بر آن میاندیشید. آثار این دوره او را نیز میباید جزء استراتژی فرهنگی برای یك جامعه پوستانداخته دانست، و بیجا نبود كه او مجدانه به ترجمه و تفسیر و تعبیر در باب اسطورهها پرداخت، كه علاوه بر نظریههای افرادی چون دومزیل و دیگران، مجموعه آثار یونگ را در دست داشت، كه نمیدانم چه شد. این همه شاید از آن بود كه بحث اسطورهشناسی را به جای اسطورهباوری طرح كند. كه این خود، یك حركت هوشمندانه بود.
گفتوگوی مفصلی كه دكتر فكوهی در طولِ گمانم دو سال با ستاری داشت، و بخشی از آن منتشر شده، اما بخش منتشرنشده آن نیز چه اسرار میتواند هویدا كرد، كه با بیپروایی خوی او، لابد هنوز جایش نیست. اما این گفتوگو با دقت انسانشناختی دكتر فكوهی، در بازشناخت تاریخ شفاهی فرهنگ معاصر، نهفقط جلال ستاری را بهمثابه یك عنصر مؤثر فرهنگی برمینماید، كه پردهگشایی است از برای شناخت جامعه فرهنگی ما. و زمینهای از برای برنامهریزی فرهنگی در توفانی كه در پیشرو داریم.
در كوتاهنوشتهای، دكتر جلال ستاری را، شخص معرف، و خواجه روشنفكری نامیدم. و حقا كه چنین است. كه اگر او به خاموشی رفت، -و خاموشی او در سالهای آخر چه ژرفی بود در معنا- به آثار و مؤثرات خود، چندان روشنگری كرده است كه ندایش همواره بماند از برای ایرانزمین، و آنان كه میخواهند معنای بیش از مرگ داشته باشد.
- نویسنده : محمدرضا اصلانی
- منبع خبر : روزنامه شرق
Tuesday, 10 September , 2024